anti boy-part35
U kiss stories
من اینجا از u-kiss داستان می نویسم امیداوارم خوشتون بیاد
نگارش در تاريخ سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:, توسط sara

معبد کاهنات:

سارا:رررررررررررررررن ای جونت دراد....اخه چرا من خریت کردم و باهات اومدن..چندتا پله مونده؟

رن:ااااااااااااامممم....78 تا دیگه مونده اگه محاسباتم درست باشه....

سارا:میدونی الان دلیل خیلی خوبی دارم که بهم بزنیم...

رن:غلط کردی.....

سارا:ااااااااااااااااااااااااای مو بلوند صبر کن رسیدیم بالا تلافی میکنم.....

رن:اگه ما ازدواج کردیم مطمئننا بعد از 1ماه طلاق میگیریم

(این اقا به کجاها فک کرده..)

سارا:میدونی تو تخیلاتت از منم قوی تره...ما قرار نیست ازدواج کنیم و نخواهیم کرد......کلا زیاد توهم میزنی....

رن:میبینی....ما اولین زوج کی پاپ میشیم.....و جوون ترینشون

سارا:برو بابا خوش خیال...اصلا من نخوام کره ازدواج کنم....

--------------------------------------------------------------------

دونگهو:هههههههههههههههههههی پس کجاست ؟؟؟؟

چرا هر دفعه که سراغشو میگیرم غیبش میزنه....

اخه این چه دردیه من گرفتار شدم......(اخخخخخخی گیر بد دردی افتادی چرنده)

--------------------------------------------------------------------

رن:رسیدیمممممممممممممممممممممم

سارا:بمیریییییییی که از شرت راحت شم....

رن:اونوقت بیوه میشی...

سارا:رررررررررررررن ما به هیچ عنوان ازدواج نمیکنیم پس از همین الان این رویاهای چرندتو سرکوب کن...

رن:تو اصلا احساس نداری..فردا که بهت خیانت کردم ازم دلیل نخواه...

سارا:هر کاری دوس داری بکن..من ادم روشن فکریم...تازه خیانتم کردی..کاره منو راحت میکنی...ااااااا این ابشاره چیه برم یه ابی به صورتم بزنم..

و به طرف حوضچه رفتم(دوستان تاحالا درمورد خطای دید چیزی خوندین..این پرنده از فرط خستگی حوضچه رو ابشار دیده)

رن:نننننننننننننننننننه اون اب مقدسه برا خوردن...

و با دو خودشو بهم رسوند و منو بین راه متوقف کرد..

سارا:اهه من مقدسو پاک و نجس و.. الان حالیم نمیشه..من اب میخوام....

رن:خو برو بخر....اونا اونجا میفروشن...

سارا:اون که درخته...اااااااام که چندتا بطری اب دستشه و انگار

حرفم میزنه(و یه شیش متر پریدم اونور تر)جلل خالق درخت سخنگو....

رن:توهم زدی اثرات برخورد 2بار با دره.....

خلاصه اقا رفتن یه نیمچه عبادت کردن ویکم با یه راهب کچل گپ زدن(مگه بودایی هستش؟؟) و یکمم اب به قول خودشون مقدس هم خوردن و با نیش باز که نمدونم راهبه بش چی گفته بود رضایت دادن برگردیم پایین...

سارا:!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

رن:

سارا:چرا نیشت بازه!!!!؟؟

رن:راهب بهم گفت ما ازدواج میکنیم...اینو ستاره ها بختم میگن

سارا:ستاره ها بختت قاطی کردن....ههههههههههههی دونگهو...

...!!!!!!!؟؟؟چرا من الان گفتم دونگهو؟؟؟

رن:ههههههههههههههههی چرا الان اسم اونو اوردی؟؟؟

سارا:نمدونم؟!یه دفعه از دهنم پرید.....

رن:تو داری به من خیانت میکنی..

سارا:میتونی همین فکرو بکنی...

رن:ولی من باهات بهم نمیزنم....

سارا:تو غلط میکنی....کسی که خیانت میکنه..بعد اون رابطه بهم میخوره...

رن:اگه تو روشن فکری منم روشن فکرم...

سارا:ای روشن فکریت بخوره تو سرت...

حالا در افکارش:

من چرا یه جوری شدم..شیکمم چرا قیلی بیلی میره!!حتما گرسنمه...ااااااا ولی من تازه کیک خوردم!!!!...اصلا چرا اسم دونگهو رو اوردم؟؟اااااااااا باز که گفتم دونگهو؟اه باز گفتم...

(کلا خود درگیری داره)

رن:خخخخخخخخخخخوب من میخوام کت و شلوارم سفید باشه تو میخوای لباست چه شکلی باشه؟سارا..؟!هههههههههههی..

سارا:ها؟چیه؟ چی شده؟

رن:ااااااااااااااااه با دیوار حرف میزدم سنگین تر بودم...

سارا:اینو از کی یاد  گرفتی؟؟؟

رن:خودت اون روز بهم یاد دادی..

سارا:اها....

--------------------------------------------------------------------

سالن رقص:

گلنار:جججججججججججججججججججججیغ نامی توoovooروشن شد...

سارینا:خو چیکا کنیم...؟؟؟

گلنار:وووووووووووووووووایی گفت سلام الان چی باید بگم..؟؟!!

کژال:خنگ شدیا؟؟؟خو بگو سلام...

زی زی:کلا وقتی این بشر روشن میشه این منگل مغزش پوک میشه...

گلنار:ججججججججججججججججججججججججیغ گفت خوبی...

همه:ددددددددددددددددرد...

---------------------------------------------------------------

با رن برگشتیم مجتمع و از هم جدا شدیم.داشتم به طرف بلوکمون میرفتم که دونگهو جلوم سبز شد..:

دونگهو:ااااا سلام...ااام....

سارا:سلام..جایی داری میری؟

دونگهو:ها؟اره خوب دارم میرم   خیریه...

سارا:میشه ...منم باهات بیام...؟؟

دونگهو:..خ..خوب باشه...خوشحال میشم...

سارا:چرا داری میری طرف پارکینگ...؟

دونگهو:هه گواهی نامم رو گرفتم..حالا هم یه ماشین با کمک خانوادم گرفتم...

سارا:اااااااااا این خیلی خوبه..تبریک...

دونگهو:ممنون...و با هم سوار شدیم و دونگهو حرکت کرد(ماشینش چی بود؟)

جو سنگینی تو ماشین حاکم بود...داشتم کم کم دیوونه میشدم

(عزیزم دیوونه هستی)برا همین شیشه رو دادم پایین...

دونگهو:گرمته؟؟

سارا:نه..فقط میخواستم یکم هوا بخورم....

دوباره سکوت......که بی مقدمه پرسید:

الان رابطه ما در چه حد هست...دوتا دوست معمولی..صمیمی..

نزاشتم حرفشو کامل بزنه وگفتم:ما دوتا دوست صمیمی هستیم..مگه نه؟

دونگهو:ااااااام..خوب..ا...ا..اره....خو تو به چه چشمی به من نگاه میکنی؟

سارا:چشمه چپم....

دونگهو:میشه الان جدی باشی...

سارا:خوب....نمیدونم....ما دوستیم...

دونگهو:بعد از اینجا میریم یه جا دیگه به یه نفر نیاز دارم که باهاش درد ودل کنم....

سارا:باشه..مشکلی نیست....دوستی به درد همین موقع ها میخوره....با این حرفم لبخند تلخی مهمون لب هاش شد

(اهو چرا یه دفعه سبکش عوض شد؟؟؟کلا قاطی هست)

بعد از مدت کوتاهی به خیریه رسیدیم و دونگهو ماشین رو پارک کرد و هردو پیاده شدیم....

--------------------------------------------------------------------

رن:هه اون چرا اسم دونگهو رو اورد؟؟؟؟

چرا با دونگهو سوار ماشینش شد؟؟!!!چرا من بهش وابسته شدم....چررررررررررررررررررررررررا؟(اوج نگیر...)

اااااااااااااااااااااااااااااه و موبایلشو به طرف اینه تو اتاق پرت کرد و باعث تکه تکه شدن وپخش شدن تکه ها ی شکسته اینه روی زمین شد..همون طور که به نقطه نا معلومی خیره شده بود زیر لب با خودش شروع کرد به حرف زدن....

--------------------------------------------------------------------

بعد از خیریه.طبق خواسته دونگهو به طرف باقی متروکه در همون اطراف رفتیم و شروع کردیم به قدم زدن(مگه تا الات داشتی میدوویدی؟)

دونگهو:این چند روزه نمیدونم چم شده...احساس میکنم دلم برا یه نفر تنگ میشه....نمیدونم...اولا فک میکردم ...خوب چون از خانوادم دورم اینجوریم...اما موضوع یه چیز دیگس...من به یه نفر

وابسته شدم..و اونم.....

خوووووووووووووووووووب دیگه خماری خوش بگذره...

 


نظرات شما عزیزان:

پریسا
ساعت10:04---30 آذر 1391
سلام خوبی؟


فوق العاده بود
پاسخ:میسی جینگیلی ایییییییییییی پیدات نیست


شیدا
ساعت21:35---28 آذر 1391
عالی بود مرسی نانا اخیییی رن بیچارهپاسخ:هی هی هی مرسی....اره بیچاره...

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: