anti boy-part17
U kiss stories
من اینجا از u-kiss داستان می نویسم امیداوارم خوشتون بیاد
نگارش در تاريخ چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:, توسط sara

فردا:

صدف و سارا:جـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیغ.....

طبق معمول به روش همیشگی بیدار شدیم وکاری که همیشه

میکردیم....وقتی از توالت اومدم بیرون جلو صورتم یه دوربین ظاهر

شد...کم کم دوربین رفت عقب...همین طور با تعجب بهش نیگا

میکردم.....

همه دور میز داشتیم صبحانه میخوردیم و این فیلمبردار محترم هی

این دوربین رومیاورد نزدیک صورتم...دوباره میبرد عقب..هی میورد

جلو هی میبرد عقب...

سارا:اهه بابا یه جا وایسا..هی میره عقب...هی میاد جلو..... اگه

گذاشتی من یه قاشق کنفلکس بخورم..تا میام قاشق کنم تو 

دهنم...با دوربین میاد جلو....اخر این قاشق با دستش میپره تو

حلقم خفه میشم جوون مرگ میشم....

فیلمبردا:خو میخوام از تو دهنت فیلم بگیرم....

سارا:خوب از اول بگو دهنم رو باز کنم تو فیلم بگیری...أجَِبا..!!!!!!!

کمپانی-سالن رقص:

همه یه جا ولو بودیم و داشتیم اهنگ زدبازی سیگار صورتی رو

میخوندیم....

:اینجا باز دم صبحی مو سیگار صورتی/ داغون مو و توایی که تنها دوست منی/ تو مهمونی یا بعد شیطونیا آآ تو بودی بام تو بودی بام

سارا:نه خوبیم نه بدیم همدیگرو و بلدیم دنیا داره میرونه رو صندلی عقبیم اینجا مثه سینکیما تیکه پاره دنبال آتیش میدوایم
دل طلب کارو راضیش میکنیم ولی بازم توایی چون جات میاد عشقه دیگه بازم عشقت زندگیمه له شدیم مثه میوه باید بریم بریم دیگه این همه چیز بین ماست تو سرم عینه تاس میچرخه و میچرخه تو بودیو یه لباس بودی تو تو بغلم گردنت بود رو لبم آفتاب طلوع اصن نمیکرد اون روز فقط من و تو با نور شمع کاری کرد آروم بشم صدات و بارون شب با تو خوبه داغونه شب....

همون موقع وویی وارد سالن شد.....

وویی:به به میبینم زدین زیر اواز.....شادین..شنگولین...

شکیبا:وویی شی از همین الان خط قرمز سارا رو بهتون هشدار

بدم...منتظره فقط پاچه بگیره...

وویی:هه مگه چیکارش کردین....

انتی:هیییییییییییییچی...

سارا:اره جون عمتون اون از اون وضع بیدار کردنتون...اونم از

فیلمبرداره که میخواست دوربین تا ته کنه تو حلقم از دل و رودمم

فیلم بگیره.....(الان داره ادا در میاره)ما کاری نکردیم.....ما کاری

نکردیم...

وویی:اوه اوه منفجر شد...خب من میرم بد موقعه اومدم.راستی

اهنگ امادس؟

انتی:نهههههههههههههههه...

وویی:زود امادش کنید..من دیگه رفتم خودافظ..

سارینا:اماده بود که چرا گفتید نه!!!؟

انتی:چون چ چسبیده به را....

از هر اهنگ یا رپ یه تیکشو میخوندیم...که برا موبایلم اس ام اس

اومد:

رن:سلااااااااااااااااااام....خوبی؟ چیکار میکنی؟؟کمپانی هستی؟؟

مرخصی اخر هفتتو گرفتی...من با مدیر برنامم حرف زدم گفت

مشکلی نیست....

سارا:سیلام...خوبم...ول میچرخم .....اره....نه هنوز......

رن:خوب زودتر بگو....

سارا:حالا کککککککککککککو تا اخر هفته.....

رن:امروز میای بریم بیرون...؟

سارا:نه.....

رن:سرت شلوغه؟

سارا:نه....

رن:پس چی؟

سارا:حسش نییییییییییییییست......

رن:اوکی...بای...

کژال:اااااااااااااااااااااااوی سارا به کی داری اس میدی؟

سارا:رن....با هم دوست شدیم....

شکیبا:دروغغغغغغغغغغغغغغ...

سارا:بعد یه مدت به هم میزنیم....راستی..اخر هفته دارم با رن

میرم جوجو....

سارینا:جججججججججججججججان؟

سارا:مسابقه بهترین زوج رو بردیم... جایزش 3روز و2شب جوجو.

گلنار:به خرج اونا؟

سارا:پ نپ...

گلنار:منم میخوام بیام...

سارا:پول بده بلیط بخر...بیا...

گلنار:حالا که بیشتر فکر میکنم بمونم بهتره....

ملینا:چی شد دوست شدین؟

سارا:گفت اگه مسابقه رو بردیم دوست میشیم اگه هم که نه

که هیچی...فقط کسی نباید بفهمه و تو اون چند روز کسی هم

نباید بفهمه من نیستم....

زی زی:هه هه عجب دوستی....

داشتیم سر موضوع دوستی منو رن بحث میکردیم که صدای

جیغ گلی اومد...

گلنار:ججججججججججججججججیغ نامی تو oovoo روشن شد

(عکسشو تو قسمت عکسا گزاشتم)

صدف:ای بلای اسمانی رو سرت بباره اروم تر زهرم ترکید....

گلنار:اااااااااااااااا زد سلام چی بگم؟

انتی:خو جوابشو بده بگو سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام....

به طرفش رفتم و لبتابو از رو پاش برداشتم و رو پا خودم گزاشتم

گلنار:هههههههههههههههههی چیکار میکنی...؟

سارا:تو الان خنگ شدی مخت قفله یه سوتی میدی  من جوابشو

بدم بهتره...

گلنار:صحیح..صحیح....


نظرات شما عزیزان:

پریسا
ساعت15:22---14 آذر 1391
تولدتههههههههههههههههههههههه؟


مبارککککککککککککککککککککککک باشه



داستان هم فوق العاده بود


پریسا
ساعت15:05---14 آذر 1391
تولدتههههههههههههههههههههههه؟


مبارککککککککککککککککککککککک باشه



داستان هم فوق العاده بود
پاسخ:هه هه هه نه ما فک میکردیم تولد شیدا هست....من مرداد 77 هستم
پاسخ::)


شیدا
ساعت16:35---9 آذر 1391
اون منم لابد رزی اشتباه فهمیده ههههه
پاسخ:هههههههههههههههههههی رزی.... خوب ماها زودتر تبریک گفتیم...
پاسخ:راستی پارت جدیدو گذاشتم...


mina
ساعت13:37---9 آذر 1391
می دونم منم با شیدا بودم
پاسخ:هه هه هه دوستم هردومون ضایع شدیم به من خبر اشتباه رسوندن...اهه اهه

مهم نیست ما دوتا زودتر تبریک گفتیم.....

شیدا حالا صداشو درنیار...

پاسخ:میگما یه مطلب صندلی دا هم اضافه کن...بعد هر کدوممون یه صندلی داغ داشته باشیم دوستان هر چی خواستن بپرسن...
پاسخ:باشه


شیدا
ساعت12:12---9 آذر 1391
هههههه خیلی باحال بود ممنون اگه منو از کلاس اخراج کنن فردا مدرسه روسرشون خراب شده هههه فقط اونی مگه نمیدونی تولد من شیش تیره من که گفته بودم کجایه وب رزی نوشته برم ببینم به عربی حساب کنی میشه ریبع ال اول به فارسی شیش تیر ممنون ههههههپاسخ:هههههههههههههههههههههههههههههههی وای من پس اون شیداهه چی بود؟ خوب من پیش پیش تبریک گفتن....

mina
ساعت22:00---8 آذر 1391
اخ من پارسال سر کلاس ادبیات اخراج شدم انقدر گریه کردم هیییییییییی معلم بی شعور
پاسخ:هه هه دوستی خودتو با این چیزا ناراحت نکن...فوقش امسال هیچ کاری نمیتونن بکنن...هه هه


mina
ساعت21:58---8 آذر 1391
ااااااااااااااااا من بی خبرم تولدت مبارک عزیزم اونی گلم 2000000000000000000000000000345 ساله شی ایشالله یوکیسم ببینی از نزدیک(سلام منم به دونگهو برسون)
پاسخ:mina joonam eshtebah gofti tavalod sheida jone...mage esmesho nayovordam!!?


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: