U kiss stories part 5
U kiss stories
من اینجا از u-kiss داستان می نویسم امیداوارم خوشتون بیاد
نگارش در تاريخ جمعه 24 شهريور 1391برچسب:U kiss stories part 5, توسط mina

یوناااا.............

یاسی:ای جونت در بیاد بگو دیگه؟(بابااااااااا اروم همه هولن اینجا)

یونا: خوب نتونستم ببینم خیلی شلوغ بود

ایدا:هی اشکال نداره بلاخره میبینیمشون

مینا:خوب لشکره شکست خورد من گرسنمه بریم

همه:بریم

همینطوری که داشت به سمت ناهار خوری میرفتن مینا از هم جلو تر بود امد بپیچه تو راه روی دست راست که مینا احساس کرد یه چیزی خورد تو سرش(هه هه توم که همش یه چیزی می خوره تو سرت)

مینا پرت شد یه ور و اون بدبختی که خورده بود به مینا هم یه ور هم بچه ها دور مینا حلقه زدن یه پسره که اسمش یه سونگ بود به مینا گفت خوبی؟

مینا:نه احساس میکنم سرم داره میترکه سونگ کمکم کن و دیگه هیچی نگفت

یاسی با گریه گفت:وای نه مرده؟(زبونتو گاز بگیر من هنوز به دونگی نرسیدم)

سونگ:مگه گوله زدن به سرس که بمیره حتما یه ضربه ی کوچیک به گیج گاهش خورده الان خوب میشه

و اون طرف اگه گفتی کی دوباره به سر بدبخت مینا خورده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

د

و

ن

گ

ه

و

اره

ای جی : دونگی دوباره زدی یکی رو ناکار کردی مگه تو کوری بچه؟

دونگی :اون امد جلو من به من چه؟

سوهیون:دونگی فک کنم اصلا حاش خوب نیس نگاه کن همه دورش جمع شدن

دونگی همون طور که سرشو گرفته بود با دوستاش امد چیزی رو که میدید باور نمی کرد دوباره همون دختره

 

 

ای جی :دونگی تو و این کله هاتون اهن ربا داره؟

هون:شک نکن

در همون لحضه یونا قیافه دونگی که داشت سرشو میمالید و با دوستاش که کنارش  بودن حرف میزدو دید برا همین داد زد گفت:تووووووووووووووووووووووووووووو؟؟؟؟؟(هوی اروم)

دوباره توووو تو کوری پسر دفعه ی پیش کم نبود تو باید پیش یه چشم پزشک بری و یکی  خوابوند زیر گوش دونگی(عزیزم چرا زدیش)

دونگی که تو شک بود هیچ نگفت یونام امد دومی رو بزنه که سوگند یاسی جلوشو گرفتن

یه سونگ هم مینا رو برد پیش دکتر مدرسه و اون گفت که فقط یه ضربه کوچیک بوده و بهتر امشب پیش اونا بمونه تا حالش خوب شه(راستی مینا بهوش امده بود)

بیرون از اتاق یونا با قیافه ی سگی به دونگی نگاه میکرد طوری که دونگ مرده بود از ترس

سوگند:یونا اروم باش اتفاقی بود

یونا:اره شانس بیاره مینا چیزش نشه که همین مدرسه رو سرش خراب میکنم

ای جی هم که شوخیش گرفته بود گفت:اشکال نداره تا سه نشه بازی نشه یونا هم که حسابی شتگی شده بود با ای جی شروع کرد به دعوا

همون موقعه سونگ از اتاق امد بیرون همه دویدن طرفش اول از همه دونگی گفت:حالش خوبه

سونگ:ا....

سوگند :زندس؟

سونگ:ا....

یاسی:ا..سوگند این چه حرفی بود؟ میتونه راه بره؟

سونگ:ا..

ایدا:حرف چی میزنه؟

سونگ:ا...

یونا:ا همه خفه ببینم چی میگه؟

سونگ:ا.. حالش خوبه(مثل این دکترا که از اتاق عمل میان بیرون) زنده هست،راه میره،حرف هم میزنه

همه یه نفس راحت کشیدن بعد دونگی خواست بره تو اتاق که یونا گفت: هی کجا؟(چیکارش داری؟)

دونگی:میخوام باهاش حرف بزنم

یونا:که چی دوباره بزنی ناکارش کنی؟(والله)

 یه سونگ:یونا اروم هیچکس حق ورود نداره باید بزاریم حالش کامل خوب بشه حالا همه برگردید اتاقاتون

بعد همه رفتن تو اتاقشون

اتاق پسرا

دونگی بچه ها من خیلی نگرانم باید حتما امشب ببینمش

کیسوپ:کی رو؟

دونگی:عمتو خوب اون دختر رو دیگه(دختره اسم داره اسمشم میناس)

ایلای:بیخی دونگی ما تازه امدیم اینجا شر نشو واسمون

دونگی: نه به خدا قول میدم فقط ببینم سالمه

کوین:بچه ها بیان کمکش کنیم

ایلای:به یه شرط

دونگی:چه شرطی؟

ایلای:اون تشرت سفید مشکت رو بدی من؟(بچه پرو باج میگیری)

دونگی:قبول بریم

ای جی:همه که گله ی نمی تونیم بریم

کوین:با همه خریتش راس گفت

ای جی :هوی حرف دهنتو بفهم

کیسوپ:پس چی کار کنیم؟

کوین:منو ایلای با دونگی میریم بقیه هم همینجا دعا کنن

هون:برا چی دعا کنیم؟

کوین: برا این که دونگی نزنه دختره رو ناکار کنه دوباره هه هه (کوفت)

ای جی :تا سه نشه بازی نشه

همه با هم خندیدن و کوین وایلای ودونگی از اتاق امدن بیرون

حالا اتاق دخترا

کیمیا:یونا چت شده؟چرا این جوری با اون پسره رفتار کردی؟

یونا هم همه ی ماجرا رو برا دخترا گفت

سوگند که این طور حالا ناراحت نباش خدا رو شکر حال مینا خوبه

خوب حالا پسرا اونام داشتن یواشکی میرفتن سمت اتاق درمان که یهو ......

 

 

هه تموم شد

نظر فراموش نشه

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: