anti boy-part5
U kiss stories
من اینجا از u-kiss داستان می نویسم امیداوارم خوشتون بیاد
نگارش در تاريخ سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, توسط sara

دونگهو:سلام هه هه کشتی خودتو....وبعد دکمرو زد

سارا:سلاااااااااااااااااااااام هه هه مرسی....و بعد با هم سوار اسانسور شدیم...

دونگهو:ااااااام طبقه چندم؟

سارا:....9        دونگهو:هی هی هی منم  نه میرم.....و دکمه 9رو فشار داد و 

اسانسور راه افتاد.......

سالن رقص:

سارینا:ااااااااااااااااااااااااه پس این بزمجه کجا رفت؟؟

شکیبا:عروس رفته گل بچینه...

سارینا:چه ربطی داشت.....انگار رفته یه کافی شاپ بسازه....

همون موقع سارا وارد سالن شد...

سارا:سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام...

کژال:اااااااااه چقدر طول دادی....

سارا:نوکر عمت غلام سیاه میخواستی خودت بری بگیری.....بعد پخش کردن قهوه ها

به صورت دایره گرد نشستیم....و باهم درمورد خوردنی حرف میزدیم....

تق تق تق

صدف:کیه کیه در میزنه؟؟؟

سارا:منم منم مادرتون غذا اوردم براتون...

تق تق تق

کژال:مسخره بازی بسه..سارا پاشو برو در رو باز کن....در شیکست...

سارا:اااااااااااااااااااااااه سارا مرد

انتی:خدا رو شکر...

سارا:درد....و پاشدم و به طرف در رفتم....

سارا:کیههههههههههههههههههههههههههههههه؟

رئیس:منم منم مادرتون غذا اوردم براتون...

سارا:اقا بفرمایید مزاحم نشید اینجا کسی غذا سفارش نداده..امضا میخوای برو بیرون

پول بده یدونه از اون عکس امضا دارا بخر...ادم که به هر بنی بشری مجانی امضا

نمیده...

رئیس:درو باز کنننننننننننننننننننننننننننننننن اتیش پاره....

سارا:خااااااااااااااااااااااااااااااک...واییییییییییییییییی رئیس شماااااااایین

رئیس:میگم باز کن پس فک کردی کیه.....

در و باز کردم...و رئیس اومد تو...

رئیس:عقل که نداری همش قد دراز کردی....

درو ول کردم تا خودش بسته شه که با صدای اخ همه به طرف در برگشتیم..

دونگهو:اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااخ...بابا اول نیگا کن اگه کسی نبود در رو ول کن

سارا:خوب تو هم باید یه اعلام وجود میکردی....

هایونگ:اااااااااااااااااااااااا اوپا برو تو دیگه از بس اینجا ایستادم پام درد گرفت....

سارینا(به فارسی):بزن دست قشنگرو به افتخار عروس دوماد.....

رئیس:ها؟

کژال:رئیس زیاد به خودت فشار نیار یه چیزی پروند این..

رئیس:اها....

دایرمون رو یکم بزرگ تر کردیم و رئیس دونگ وهایونگ هم اومدن نشستن....

رئیس:خوب درمورد چی حرف میزدین؟؟؟

سارا:موضوع مورد علاقه من خوراکی

دونگهو:ااااااااااااااااااااااااااوه.......

رئیس:خب برنامتون وویی شی بتون گفته؟؟؟؟

انتی:نهههههههههههههههههههههه

دونگهو:چه هماهنگ...

گلی:هی پارازیت بفرستااااااااا....

رئیس:خب قرار شده معرفی شما متفاوت باشه ما تو این یه هفته یه فیلم بردار

میفرسیم خونتون اونا تو این یه هفته از هرکدومتون یه فیلم و در اخر یه فیلم کلی

ازتون اماده میکنن بعد تو جشن معرفی اول فیلمتو پخش میشه بعد شما ظاهر

میشید.....

ملینا:جلل خالق تنوع طلبیت تو حلقم...

از قیافه رئیس معلوم بود که اصلا متوجه شوخی ملینا نشده برای همین یه جوری

جمع و جورش کردیم..

سارا:هه هه این ملینا یکم شوخه اینم یه اصطلاح ایرانی الان مثلا تعریف کرد..

ملینا:دیگ به دیگ میگه ته دیگ ....

سارا:اون قابلمه هس نه ته دیگ...

ملینا:ورژن جدیدشه....

کژال:بسهههههههههههههههههه...

صدف:بسه بسه بس(با ریتم  بخونید)

رئیس:خب من دیگه میرم......خدافظ فیلم بردار امروز میاد پس اماده باشید....

خونه:

داشتم در رو میبستم که یه نفر پاشو گذاشت لایه در....در و کامل باز کردم...

فیلمبردار:سلام ما از طرف کمپانی وویی شی اومدیم....

سارا:اااااا سلام بله میدونم بفرمایید تو....و از جلو در کنار رفتم....

اون روز درمورد فیلم و از این جور چیزا صحبت کردیم...و قرار شد که از فردا از زمان

بیدار شدنمون فیلمبرداری شروع بشه.....

فردا صبح:

سارا و صدف:جیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییغ

زود از تخت پریدم پایین و از اون طرف صدف از رو تخت با مخ خورد زمین با هم از زمین

بلند شدیم و به طرف توالت هجوم بردیم...مثل برنامه هر دفعه من اولین حوله ای که

بم نزدیک بود رو برداشتم و مشغول به خشک کردن گردن خیسم شدم و صدف هم

دماغشو با ای میشست تا شاید بوی استون از بین بره...که دوباره صدا جیغ اومد...

شکیبا:جیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییغ

هه از صداش تشخیص دادم که شکیبا هست بعد از چند ثانیه شکیبا با وضعی اشفته

تو چهار چوب در توالت اتاق ظاهر شد....

سارا:هه هه ههه چی شده....

همین طور که زیر لب غر غر میکرد با صدایی دورگه گفت:هیچی چی میخواستی

بشه..رو صورتم سوسک پلاستیکی گزاشتن....

سارا:زی زییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی همین الان سوسکاموووو بزار سر

جااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااش

باز این دست زده بود به سوسکای پلا ستیکیه من.....

همزمان میخواستیم از در توالت خارج بشیم که تو چار چوب در گیر کردیم....

هه ههه ههه اینم از این قسمت.......این لوکس بلاگ هنگ میکنه اگه بیشتر بزارم

خبببببببببببببببب نظر یادتونننننننننننننن نره....


نظرات شما عزیزان:

شیدا
ساعت16:43---18 آبان 1391
عالیییی بود دیدی گفتم دونگهوه
پاسخ:هه هه هه هه اری اری درست گفتی....


mina
ساعت18:01---16 آبان 1391
سلام مال مام شروع شده هییییییییییی

داستات عالییییییییییییییییی مثل همیشه
پاسخ:farda emtehan motaleat daraaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaam T_T khoda be dadam berse


sara
ساعت16:34---16 آبان 1391
minaaaaaaaaaaaaaaaaaa

sheidaaaaaaaaa

har ki roshane begeپاسخ:kasi roshannist


sara
ساعت16:33---16 آبان 1391
ki alan inja roshane????


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: