U kiss stories part 23
U kiss stories
من اینجا از u-kiss داستان می نویسم امیداوارم خوشتون بیاد
نگارش در تاريخ جمعه 12 آبان 1391برچسب:U kiss stories part 23, توسط mina

 

از اتاق امدم بیرون دونگهو کنار مبل وایساده بود وایییییییییی عاشقشم

مثل خودم تیپ اسپرت زده بود

من:سلام ...من امدم بریم

دونگهو:ا....ولش کن اصلا نمیریم

من:چرا؟؟؟

دونگهو:چون تو خیلی تیپ زدی بریم اونجا همه نگات میکنن

من به فارسی:بابام تو ایران کم بود اینم امد روش

دونگهو:چی؟؟

من:هیچییییییییی

بعد رفتم سمتشو دستشو کشیدم

من:بیا بریم انقدر غر نزن من جز تو به هیچکس دیگه ی نگاه نمیکنم ...بیا دیگه

دونگهو همینطور که با من به سمت در میومد گفت:قول؟؟؟

من:قول قول قول ....بیا دیگه

بعد با هم رفتم سمت ماشین

.......................................................................................................

حالا کیمیا و کوین

مینا که رفت حموم کیمیا ایدام رفتن تو اتاقاشون

که صدای زنگ در امد

سوگند:هویییییییی سرخوشا(اسمیه که معلم فیزک رو ملینا گذاشته)اونی که پشت دره درو از جا کند

یونا:خوب برو درو باز کن

سوگی:دستم بنده

کیمیا:بابا خودم رفتم

و رفت درو باز کرد

کیمیا با داد:چتههههههههههه با.......با....ا ..کوین تویی؟؟

کوین:وای گوشم تو همیشه همینطوری درو باز میکنی؟؟؟

کیمیا:تو هم همیشه همینطوری در میزنی....دینگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ

کوین:خواستم رمزی باشه بفهمی منم

کیمیا:بیشتر فک کردم اون ای جی خول و چله.....حالا چی کار داشتی؟؟؟

کوین:امدم بگم بیا امشب بریم بیرون

کیمیام که هول کرده بود نمی دونست چی بگه

کیمیا:من....باتو....الان...هه....برا چی؟؟

کوین:همینطوری بیکار بودم گفتم بریم بیرون

کیمیا:خوب حالا کجا؟؟؟

کوین:یه پارکی یه رودخونه ی

کیمیا:اوکی فهمیدم ولگردی تو شهر

کوین:یه چیزی تو این مایه ها

کیمیا:باشه من تا یه ساعت دیگه امادم

کوین:اوکی بای تا یه ساعت دیگه

کیمیام در بستو امد تو

داشت از خوشحالی منفجر میشد

داشت تو خونه مثل خرگوشا بالا پایین میپرید و هی جیغ میزد

یونا:واییییییییییی چه خبره

ایدا:تو فهمیدی به مام بگو

یاسی:هی کیمی چی شده؟؟

کیمیا:وایییییییییی الان بال در میارم

سوگی:مثل ادم میگی یا نه

کیمیا بلاخره اروم گرفت خودشو پرت کرد رو کاناپه وشروع کرد به تعریف:

کوین امده بود

دخترا:واقعا!!!!برا چی؟؟

کیمیا:ارومتر بابا میخواست بریم یه دوری با هم بزنیم

ایدا:ای ول حالا فقط موند کاری سوگی با هونو جور کنیم

سوگی:خفه شو

یاسی:مگه چشه به این خوبی؟؟؟

سوگی:اگه خوبه خودت باهاش دوست شو

یاسی:اقامون اجازه نمیده

سوگی:اوه اوه چنان میگه اقامون انگار الان ازدواج کردن بچه سومشونم تو راه

کیمیا:ای بابا بیخی من باید برم اماده شم

یونا:کمک میخوای اونی جونم

کیمی:نه عزیزم خواستم صداتون میکنم

بعد رفت تو اتاق

دینگ دینگ(صدای اس ام اس بود)

دخترا:گوشی کیه؟؟

همه حمله ور شدن سمت گوشیشون

ایدا:اااااا....فک کردم ایلایه از بعد از کلاس دیگه بهم زنگم نزده

یاسی:مال منم نیست....سوهیون بی شعور میمردی بیای بریم بیرون

سوگی:چی میگی تو تو که همین دیروز باهاش بیرون بودی

مال منم نیست

یاسی:مثلا تو میخوای منتظر کی باشی؟؟

سوگی:ا...راست میگیا؟؟

یونا با صدای اروم:دخترا

دخترا:بلههههه

یونا با داد:کدوم اشغالی شماره ی منو به این کچل داده هااااااا؟؟؟

یاسی:چی شده حالا؟؟

یونا:ای جی بهم اس داده میگه خوبی عشقم

ایدا:نامرد گفت بهش نمیدم

یونا:چیییییییی؟؟پس کار تو بود

بعد کرد دنبال ایدا و یه دعوای حسابی راه افتاد

وقتی دعوا تموم شد

سوگی:خوب امازونی ها اگه دعواتون تموم شده می خوام برم پیش مینا

فکر کنم از حموم در امده

یاسی:برو من حواسم بهشون هست

یونا:وای من چی کار کنم این داره هی اس میده یا زنگ میزنه خدا نکشتت ایدا؟؟

ایدا:من یه فکری دارم

یونا:بگو ببینم

ایدا:بیا با ای جی قرار بزار بعد اسکولش کن نرو

یاسی:راست میگه هوام سرد یخ میرنه مام ازش فیلم میگیریم

یونا:نه دلم نمیاد عزیزم

دخترا:اووووووووو عزیزم

یونا:خفه شید بابا خوب دلم براش سوخت

یاسی:اون گوشی رو بده من و بعد شروع کرد به تایپ

        "من بیرون منتطرتم تو حیاط پشت مدرسه دیر نکنی"

و دکمه ارسالو زد

ایدا:چی شد؟

یاسی:هیچی بهش گفتم بره حیاط پشتی زود باشید اماده شید دوربینم بردارید که بریم 

دخترا:باشه

دینگگگگگگگگ دینگگگگگگگ(این زنگ دره)

یونا:وای احمق امده دم در اتاق

ایدا برو اون ور من بهش میگم رفتی حیاط پشتی!!

ایدا:بلهههههههههه......ا..تویی دونگهو

دونگهو:اره امدم دنبال مینا

ایدا بیا تو تا برم صداش کنم

 

 

 

خوب فعلا تا اینجا رو داشته باشین

دستم ترکید انقدر تند تایپ کردم

تا قسمت بعد

 

 


نظرات شما عزیزان:

كيميا
ساعت20:36---10 ارديبهشت 1392
ممنون


روژان
ساعت9:33---13 آبان 1391
مرسی خیلی عالییییی بود
پاسخ:خواهش عزیزم


شیدا
ساعت0:12---13 آبان 1391
بابا حال کردم ممنون
پاسخ:خواهش اونی جون


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: