anti boy-part1-3
U kiss stories
من اینجا از u-kiss داستان می نویسم امیداوارم خوشتون بیاد
نگارش در تاريخ جمعه 5 آبان 1391برچسب:anti boy-part1-3, توسط sara

سارا:anti boy....

سارینا:حالا چرا anti boy

سارا:خوب ما بیشترمون با پسرا رابطه خوبی نداریم......

کژال:اوکی گرفتیم دیگه توضیح نده....

صدف:خوووووووووووووووی اسمه گروه هم تصویب شد.....

ارازل:کدوم اسم بالاخره؟

باران:کلا همه مخاتون دربست تعطیله ها.....خوب معلومه anti boy....

شیرین:خوب حالا باید چی کا کنیم....

سارا:اونشو دیگه فکر نکردم....

بیب......بیب......

سارا:اوووووو رانندم اومد ...27 پارک قیطریه میبینمتون....انیتا ونسترن وکژال یه متن اماده کنید...خدافظ

ارازل:خدافظظظظظظظظظظظظظ......

موقعیت:پارک قیطریه....

از همه زودتر رسیده بودم روی یه نیمکت نشستم...اونجا پر پسر ودختر بود تو فکر بودم که یه پسر که سوار دوچرخه بود یه تیکه انداختم منم پامو اوردم یکم جلوتر که چرخ دوچرخش به پام گیر کرد و کله پا شد(هیهیهیهیههیهیهیههیهیه ما که 27 خز پارتی سارینا بودیم من تو پارک چی کار میکردم)

از جاش بلند شد و با عصبانیت به طرفم اومدم......اول یکم ترسیدم....اما دوباره به خودم مسلط شدم....منم متابلا از جام بلند شدم و با هم رودر رو شدیم

پسر:هی بیشعور تو مگه مرض داری جف پا میگیری؟؟؟؟؟؟

سارا:بیشعور تویی و امثال تو....تو چرا تیکه انداختی..؟؟؟؟؟؟؟

پسر:عشقم کشید.....

سارا:منم حوس کردم .......

دعوا به حدی اوج گرفت که دستشو بلند کرد تا بزنه تو گوشم....همین طور نگاش میکردم و منتظر سیلی بودم زوم کرده بودم رو صورتش که یه دفعه اخ بلندی کشید...به دستش نگاه کردم....یکی دستشو از مچ گرفته و ناخوناشو تو پوستش فرو برده....

انیتا:اهای بی فرهنگ دست رو دختر بلند میکنی؟؟؟با یه حرکت دستشو پیچوند و به طرف دوچرخش پرتش کرد.....

پسر از جاش بلند شد ودوچرخش هم که پخش زمین بود رو بلند کرد...

پسر:این کارتون بی جواب نمیمونه.....و زود از اونجا دورشد....(هیهیهیهیههی این اتفاق افتاده اما نه به این بدی...من پامو اوردم جلو یارو از رو پام رد شد منم چلاق شدم....البته این مال 2هفته بعد بود...)

کم همه پیداشون شد.....رو چمنا نشسته بودیم وهر کی با یه نفر حرف میزد.....

سارا:دوستان میدونم چند روزه همو ندیدین ولی این بحثارو بزارین برای بعد...خو انیتا وکژال ونسترن..... متن حاضره

انیتا:اره بیا.......

سارا:یه حسی به من میگه این شعر بعضی جاهاش برا م اشناس

نسترن:چون بعضی جاهاشو از اهنگای خواننده های معروف نوشتیم.....مثلا اون تیکه اخرش مال ابیه....

کیمیا:خوب مرحله بعد چیه......

سارا:فیلم برداری...گلنار یادمه گفته بودی معلم نقاشیت خواننده هست و یه خونه باحال داره(اینقدر معلمش باحاله...هم خوانندس هم نقاش ...خونش که بودیم درودیوار پر تابلو بود)

گلنار:خنگول خودتم بودی....نمیدونم بش میگم......

سارا:اااااااااااااااا یادم اومد بهش بزنگ

گلنار:اوکی......

ارازل:چی گفت؟؟؟؟؟؟

گلنار:بابا چرا همتون گله ای سر ادم خراب میشید....هیچی قبول کرد...فردا بیکاره میتونیم فردا بریم....

کژال:ولی هیچی هنوز اماده نیستن...

باران:امروز باید یه کاریش کنیم.....

1ماه بعد:

تو این یه حداقل اندازه یه مینی البوم اهنگ داده بودیم تو اینتر.نت.....همه صورتامون پوشیده بود.....برا خودمون سایت رسمی درست کرده بودیم.....تعداد طرفدارامونم رضایت بخش بود.....طرفدارا تنها چیزی که ازمون میدونستن سن واسپانسرمون که همون معلم گلی بود.......از چند جا مثل:روسیه-ترکیه-دبی دعوتنامه فرستاده بودن که ما بیایم و اونا با ما قرارداد می بندن.....ولی هیچ کدوم رو نپیذرفتیم......

تا این که یه روز از طرف کره..از طرف کمپانی بوقققققق برامون یه برگه قرارداد اومد...

سارا:الو سلام(الوووووووووو سلاااااااام....نمیتونم از فکرت درام...هنوزم مثله بلنام...)

کژال:چی شده این وقت شب به من زنگیدی......

سارا:یه قرارداد از کره جنوبی-سئول-از طرف کمپانی بوق برامون اومده....

کژال:چیییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟

مامان کژال:چه مرگته نصفه شبی خونرو گذاشتی رو سرت...

کژال:ببخشید..داشتم کابوس میدیدم....

سارا:ای درد نگیری گوشم از صدای جیغ تو داره سوت میکشه...

کژال:به بچه ها گفتی؟؟؟؟؟؟

سارا:هنوز نه ولی براشون اس ام اس زدم فردا 9 قیطریه باشن...تو هم 9اونجا باش....خدافظ...

فردا ساعت 9:

سارا:از طرف کره برامون یه قرارداد اومده....ایندفعه دعوتنامه نیست یه قرارداده.....

خوب میخواستم ببینم کیا میتونن بیان

مه گل:مامان بابا ها رو اول باید در جریان بزاریم.....

سارا:پس 2روز دیگه همین ساعت همین جا.....

و بعد از خدافظی...هر کی رفت سر زندگی خودش

خخخخخخخخخخخخخخخوب تمومید سمت دیگه میرن سئوووووووووول....

نظر یادتون نره.....


نظرات شما عزیزان:

شیدا
ساعت20:28---5 آبان 1391
عالی بود ممنون قسمت بعد رو زود بزار بوسسسسسپاسخ:مرسی از نظر قشنگت .... باشه حتما تو این هفته حتما میزارم.....

mina
ساعت10:40---5 آبان 1391
.ای این والدین همیشه یه مشکل اساسی تو زندگی ما هستن یا یه مشکل به وجود میارن
پاسخ:vaghean.......asan hamash sade rahan


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: