U kiss stories part 16
U kiss stories
من اینجا از u-kiss داستان می نویسم امیداوارم خوشتون بیاد
نگارش در تاريخ دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:U kiss stories part 16, توسط mina

همگی وارد دیسکو شدن

ایدا به فارسی:وای بچه ها اینجا رو یکی منو بگیره

کیمیا : زشته مثل ندیدها

سوگند:اینجا رو همه گروه های معروف اینجان 2pm ،exo،ss501 وای اونا super junior هستن

مینا:وای ابرومونو نبرین معلومه اینا نمیان به یه دیسکو معمولی

یونا:بچه ها میشه یجوری حرف بزنین منم بفهمم

دونگی:منظورش همه ی ما بودیم            

مینا:اگه میخواستیم شما بفهمین کره ای  می گفتیم برا تو هم بعدا میگم عزیزم

دونگی:به من گفتی عزیزم؟؟؟(تو همیشه عزیزه منی)

مینا:نخیر با یونا بودم پرو نشو

ایلای :خوب بریم بشنیم

بعد رفتن یه گوشه نشستن دی جی هم یه اهنگ اروم گذاشت

دونگی:مینا پاشو؟؟؟(برا چی پاشم)

مینا:برا چی؟؟؟

دونگی:پاشو برقصیم من دوست دارم با اهنگ اروم برقصم

مینا:منم دوست دارم ولی نه با تو

دونگی که کفری شده بود دست مینا گرفت و به زور بردش رو صحنه(منظورم همون جایی که میرقصن)

مینا:هی زرافه چی کار میکنی؟؟؟(كجاي دونگي شبيه زارفس نمي دونم)

دونگی:من هر کاری بخوام میکنم هیچ کس نمیتونه جلومو بگیره

مینا:من با تو نمی رقصم

دونگی :همه دارن ما رو نگاه می کنن

مینام که چاره ی نداشت شروع کرد به رقصیدن

دونگی در گوش مینا خیلی اروم گفت :میدونستی خیلی خوشگل شدی؟؟همه دارن نگات میکنن(ای خدا یکی بگیره منو)

مینا:اره!!چیه حسودیت شده یا زیادی خوش حالی با یه دختره خوشگل امدی بیرون؟؟؟

دونگی:خوب یکم حوسدیم شد ولی تو اولیش نیستی

مینا:شرط میبندم همه ی اونای که تا حالا با هاشون قرار گذاشتی شبیه میمونن

دونگی:در مقابل تو اره

مینا یه نفس عمیق کشیدو بعد گفت:تو داری منو گیج میکنی من و تو یجوری دشمن هم بودیم اما حالا داریم به

صورت کاملا رمانتیک با هم میرقصیم نمی تونم هضمش کنم

دونگی وایساد و بدونه هیچ حرفی به مینا نگاه کرد

مینا:چته؟؟

دونگی :یه لحضه بیا

بعد با هم رفتن تو فضای باز

مینا:وای اینجا چقدر قشنگه

دونگی:اره ولی من نیاوردمت که اینجا رو ببینی می خوام باهات حرف بزنم

مینا:میشنوم

-          راستش.....تو درباره ی من چی فکر میکنی؟؟؟

-          من......ا..خوب تو خیلی مغروری فکر میکنی از همه برتری خیلی هم انتقام جو هستی

-          خوب اره یکم مغرور هستم ولی انتقام جو خوب با اون کارایی که تو کردی....هر کس دیگه ی هم بود

این کا رو می کرد

-          اره میدونم خوب فقط منو اوردی اینا رو بهم بگی

-          نه.....ازت میخوام دیگه منو اینطوری نبین منظورم اینه  که اینجوری بهم نگاه نکن

-          منظورت چیه؟؟؟نمیفهمم؟؟؟(چون نفهمی )

-          منظورم يه پسر مغرور،خودخواه،انتقام جو.....

-          ا........باشه مشكلي نيست

-          و يه چيز ديگه.......

-          .........

-          ميخواستم دوستم باشي .........................يعني دوست... دخ.....ترم(من الان سوار بر جت تو اسمونم)

-          چييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي؟؟؟؟حالت خوبه فكر كنم زيادي خوردي؟؟؟

-          اي گوشم ارومتر اصلا اين طورنيست من همش يه ليوان خوردم (كي خوردي من نديدم؟؟؟؟ )

-          نميدونم  شايد من دارم خواب ميبينم

-          اصلانم اينطور نيست .....كاملا بيداري خواهش ميكنم يكم بهش فكر كن(فكر كردن نداره بلههههههه)

-          نميدونم.....بيا بريم تو هوا سرد

-          اول جواب من؟؟؟؟؟

-          الان كه نميتونم جواب بدم بزار يكم روش فكر كنم(اي خدا تا اينجا اوردمش حالا اين داره ناز ميكنه)

-          باشه

-          بريم تو سردمه؟؟؟؟؟

-          بريم

 

بعد با هم رفتن پيشه بچه ها

 

يونا :شما كجا بودين(من چرا بيايد براي همه توضيح بدم)

مينا:گرمم شد رفتم بيرون يه هوايي بخورم دونگهو هم باهام امد (يونا دوتا گوش بلند داره يادم رفت بهتون بگم)(هه هههههههههه)

..

...

......

كيسوپ: اوه سلام پسر چه خبر؟؟؟ خيلي وقته نديدمت ؟؟؟(جانممممممممممم)

پسر:خوبم خيلي سرم شلوغ بود

مينا:اين كيه؟؟؟؟(پسر عمه دونگهو ست)

كيسوپ: بچه ها اين چان يوله ما چان صداش ميكنيم

چام: اين خانما كي هستين؟؟؟(دوست دختراشون)(رو رو برم من)

كوين :اينا دوستامونن

چان:از اشنايتون خوش حالم (نه جون من ناراحت باش)

كيسوپ:باز امدي اينجا دختر بازي؟؟؟؟؟(شيدا بيا وقتي امدي تو داستان خودت بايد ادمش كني به من مربوط نيست)

چان:نه بابا امدم يكم خوش باشم مردم از بس كار كردم

اي جي:چه خبر از دوست دخترت؟؟؟(ا....)

چان:بهم زديم

هون:چرا؟؟؟؟

چان:بهم نميخورديم خيلي لوس بود به هر حال خوش حال شدم ديدمتون

سوهيون:كجا؟؟؟(خونه اقا شجاع)مي موندي

چان:نه خستم فعلا

بعد از رفتن چان بچه ها يكم رقصيدن همشون نشسته بودن كه

كيسوپ:وا چرا نشستيد ساعت تازه11 شده

كيميا:همه كه انر‍‍‍‍‍‍‍ژي شما رو ندارن

مينا كه سرشو تكيه داده بود به مبل و چشاشو بست بود يهو چشاشو باز كرد

مينا:گفتي ساعت چنده؟؟؟؟

كيسوپ:11 چه طور

مينا:بدبخت شدم

 

 

خوب اين دفعه ديگه كم نبود

فعلا

 

 


نظرات شما عزیزان:

شیدا
ساعت16:34---11 مهر 1391
بابا ترسیدم گفتم نیومده لوس شدیم وللش بابا قسمت بعد رو زود بزار که هیجانم خیلی زیاده

شیدا
ساعت15:29---11 مهر 1391
خیلی ممنون ذوق مرگ شدم پاسخ:نه بابا اون تو نبودي

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: